سبحان جونسبحان جون، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 25 روز سن داره
فاطمه جونفاطمه جون، تا این لحظه: 5 سال و 1 ماه و 3 روز سن داره

سبحان وفاطمه؛گلهای باغ زندگیمون

دیماه و26ماهگی پسرخونه

1394/11/8 5:48
نویسنده : مامان زهرا
506 بازدید
اشتراک گذاری

بلاخره باتمام کمبود فرصتها الان تونستم وبت رو به روز کنم پسرم ماشاالله خیلی این ورواون ور میزنی ومن باید درطی روز هواتوداشته باشم دیگه همه کلمات رومیگی هرچندبعضی هاش نامفهوم اما می تونی جمله بندی کنی وحرفتو بزنی دوتاموضوعه که همش تعریف می کنی یکی مربوط به النگو خانم دایی علی که توتالارظاهرا ازدستشون افتاده روزمین و به شمابرداشتی دادی وکه می گی ((عروس الگو اداخت من بگیر بگیر))این دقیقاجمله که می گیبغل فیلمم گرفتم ازت عزیزم یکی دیگه هم مربوط میشه به زمانی که یکم شکمت سوخت ورفتیم پانسمان کردیم می گی((دوتر آمپول آبه ریخت اووف ))شکمت هم نشون میدی تشویققه قهه

تواین ماه که گذشت 16دی مجلس نامزدی دایی جون بود وشما الحمدالله پسرخوبی بودی وبابایی رواذیت نکردی

اینم دوتا وروجکای عزیزمحبت

این دسته گل پولی هم من درستیدم که خانم دایی خیلی خوشش اوووووووومدمحبتالبته اولین بارم بودخجالت

اینم سه وروجک دوست داشتنی مابغل

ازکارهای این ماهت بخوام بگم مهم ترینش اینکه خیلی مستقل شدی برای غذا خوردن یا باباکه ازاداره میاد باید حتما شمادررو باز کنی یا می خوایم بریم بیرون  باید شمادررو ببندی ودکمه آسانسور رو بزنی ودزدگیر ماشن رو بزنی فقط کم مونده بشینی پشت فرمون البته استارت رو اگه سویچ باشه میزنی عینکریموت درپارکینگ هم شما میزنی اگه ازدست بره یکی از این کارادنیا رو کن فیکون می کنیگیجیاد گرفتی وقتی می خوایی چیزی ازکیفم برداری اجازه می گیری ومی گی ادازهاجازهآیفونم که زنگ میزنه بدو میری چارپایه رو میاری واینطوری :

اینم بازی بازی با شاه میگو هم بازی؟ بهشون میگی کخ اما اولش میترسیدی دست بزنی بابا که گرفت دستش شمادیگه شجاع شدی حتی میدیدی من بدم میاد میاوردی سمت من وبه حساب خودت میترسوندیمسوالترسو

اینم یه جلوس دوستانه با رونیکا که البته کمی همراه با دعواهم بودسردوچرخهخنده

اینم یه جور بازی پدروپسریقه قهه

تاپست بعدیبای بای

پسندها (7)

نظرات (7)

مامان سونیا
8 بهمن 94 10:03
26ماهگیت مبارک گل پسر سبحان جون واقعا باید از شجاعتت استفاده کنم بابت اون میگویی که به دست گرفتی ما به خاطر ترسش همش پاک شده میخریم خاله فدای شیرین زبونیات
مامان زهرا
پاسخ
ممنون عزیزم
مامان امیر علی
8 بهمن 94 12:22
مثل همیشه عالی خدا حفظش کنه
ابوالفضل جون
9 بهمن 94 8:38
سلام...خوبي...وبلاگت خوشتله...به خونه منم بيا...منتظرتم...باي باي
ابوالفضل جون
9 بهمن 94 8:39
سلام...خوبي...وبلاگت خوشتله...به خونه منم بيا...منتظرتم...باي باي
سیما
10 بهمن 94 21:51
عکس های خیلی خشگلی بودن//واقعا پسرنازی دارین خدابراتون حفظش کنه...به ماهم سربزنید
مامان هانیه
2 اسفند 94 13:54
26 ماهگیت مباااارک شیرین زبون خاله عکس هاتم خیلی قشنگ بودن
مامان زهرا
پاسخ
ممنون عزیزم
شیما مامی شاهین کوچولو
18 اسفند 94 0:11
عزیییز دلم. مثل همیشه عکسها لایک... سبحان جونمو ببوس... ببخشید دیر ب دیر بهتون سر میزنم