تیرماه 98؛شروعی دوباره
بعداز کلی تاخیراومدم که روزمرگی های دوتاوروجکاروثبت کنم که به نظرم بهترین جاست وبهترین یادگاری از بهترین اوقات خواهربرادری سبحان گلی وفاطمه گلی ثبت شه البته یکی ازدلایل عمده که نبودم سیستم وعوض کردیم رمز رو یادم رفته بود
البته یکم برام سخته چون وقتم باشمادووروجک کاملاپرشده اماسعی میکنم حتما بزارم حتی مطالب قبل تر روچون واقعا می مونه وقتی بزرگ شدین لحظه لحظشو حس می کنین خوشگلای مامان💐
فاطمه :🌺
تواین ماه فاطمه گلی واکسن چهارماهگیشو زدیم وخیلی اذیت شدواذیت کرد😭البته بگم شمادخترخوش خنده وماشاالله آرومی برای همین میگم واکسنت اذیت کردت این ماه به اطراف می چرخی وسریع دمرو میشی👌ازاین ماه موقع خواب شب وظهرها بایدیابریم اتاق خواب یاحتماساکت باشه مکان البته به صدای سبحان خیلی حساسی وزودچشماتوبازمیکنی عاشق سبحانی ووقتی می بینیش لبخندتوداری عزیزم😘
خیلــــی دخترباهوشی هستی ، به اطرافت و کسایی که بغلت میکنن خیلی توجه میکنی،وقتی دراز کشیده هستی اینقدر غر میزنی و سروصدا میکنی تا بیاییم طرفت، صدا و حالت گریه کردنت فرق میکنه یه ریتم خاصی واسه گریه داری که بهمون میفهمونی منو بغل کنین
از الان دوست داری راه بری، مدت زمان زیادی رو پاهات وامیستی و سعی داری به سمت جلو حرکت کنی ، وقتی داخل رورويک هستی به کنارا حرکت میکنی مخصوصا اگه سبحان وبابا جلوت درحال بازی جنگ(باری موردعلاقه داداشی که نوعی کاراته هستش)باشن خیلی تکون می خوری وکلاازجایی که هستی دورمیشی درحالت درازکشیده باشی قشنــــــگ خودتو میکشی سمت جلو تا بلند شی
قربون خنده های خوشگلت بشم مهربــــــــــــونم از خواب که بیدار میشی همیشه لبخند داری و میخندی ، هرکی باهات بازی کنه غریبه و آشنا واسش میخندی خندهات صدا دار شده کسایی روکه کمتر ببینی خیلی نگاهشون می کنی والبته همچنان لبخندتوداری
سبحان🌼
کلا خیلی آقاشدی ومستقل البته یکم بعضی اوقات لجباز که مختص سنته عااااشق آبجی حتی می تونم بگم خط قرمزته😉خیلی مراقبشی الحمدالله احساس مسولیت زیادی داری نسبت بهش تاقبل ازاومدن خواهری اصلا تمایلی به گرفتن عکس نداشتی اما الان به محضی دوربین رومیارم شما آماده ای😆فعلا هنور برات دنبال کلاس ورزشیم البته خودت فقط میگی کلاس رباتیک
پ ن؛7خردادرفتیم همگی خونه دایی محمدبودیم گلبهار بعدازظهررفتیم باغ یکی ازدوستانشون آلبالوجمع کردیم وشماوروجکاهم بازی کردین البته بعدش یه بارون عالی اومدکه باعث شد دیرتربیایم
خداروشکردوتاتون باصندلی ماشین کناراومدین بااین که عقب ماشین کلا پرشده اماخوشحالم که میشینین
13تیر؛روز گل دخترم البته روز گل پسرمم بود
گردش تابستانی با دوست مهدش ابوالفضل 🏁😏
30تیربه علت گرمی هوا قرار با طاها در خونه وبازی دزدوپلیس🏁

💜 بااین عکس ورزشکاری میریم تا پست بعدی💛