سبحان وواکسن 4ماهگی و...
جیگرمامان 92/12/16بودکه شما4ماهت تمام شدبه خاطرکاربابایی قرارشد3روزبریم تهران درحالی که یه عالمه کارهای خونه تکانی مونده بودامارفتیم چون مدتش کم بوداماشمابایدواکسنت رومیزدی چون تامیومدیم دیرمیشد باهزارترس رفتیم صبح ساعت30؛8شنبه زدیم وراه افتادیم
فکرمیکردم خیلی اذیت کنی توماشین وتب کنی اماخداروشکرپسرم آقابودوفقط آخراش خسته شده بودی کمی بهانه میگرفتی این عکست توماشین صندلی عقب دگذاشته بودم وباهات بازی می کردم
چون هواسردبودوتهران باران میومدزیادبیرون نرفتیم صبحهابابامیرفت دنبال کاراش وبعدظهرها میرفتیم بیرون مثلارفتیم بازدیدبرج میلادوبازاروحرم امام وقم وجمکران خلاصه شداولین مسافرت سبحان بامامان وبابا،اینم سبحان درزمانی که باباشرفت وضوبگیره(جمکران)؛پسرم ماشاالله راننده ماهریه چون میگه اول ایمنی بعدحرکت
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی