سبحان جونسبحان جون، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 29 روز سن داره
فاطمه جونفاطمه جون، تا این لحظه: 5 سال و 2 ماه و 7 روز سن داره

سبحان وفاطمه؛گلهای باغ زندگیمون

بهمن ماه98(11ماهگی فاطمه جون)

1398/11/28 15:00
نویسنده : مامان زهرا
240 بازدید
اشتراک گذاری

دختر مامان به این زودی 11 ماهت شد.قلب

باورم نمیشه چقدر زمان زود گذشت و کمتر از یک ماهه دیگه تولد یک سالگیتو باید جشن بگیریم...هورا

وقتی صلح برقراره وهرکس مشغول کارخویش استخیال باطل

بعدازیک ماه مداومت برنشستنت روی صندلی ماشین الحمدالله عادت کردی البته اولش که می زاریمت گریه می کنی منتظرشاید ما ازخواستمون دست بکشیم اما وقتی دررو می بیندیم وماشین حرکت میکنه دیگه ساکتی وبیرون رونگاه میکنیتشویق

دست به همه جامیگیری و تمرین تعادل برای راه رفتن میکنیلبخند

دومین برف زمستانی فاطمه روپیش مامانجون گذاشتم وبا گل پسری رفتیم برف بازیhee hee

وقتی جارومیکنم وبه زیرمبلامی رسه سبحان تمام تلاشش رومیکنه که من راضی شم به تمیز کردن زیر تشکای مبل واونم اینطور بازیا رواجراکنه البته جدیدافاطمه خانم هم اضافه شدنhee hee

وقتی با کاغذ کارکاغذرنگی رواجرامیکنه ومیگه مامان عکس بگیریادگاریقلب

بازم تعادل راه رفتن البته فقط روی سرامیک خیلی علاقه دارهمتفکر

محوپیام بازرگانی هابغل

تیم دونفره بپربپر باآموزشهای داداش سبحانشبغل

موفقیت در حفظ کردن تعادلش روی اسب وخوشحال بودنشخنده

جدیدا ظهرا بعدنهارروی تاپ میزارمت می خوابیچشمک

عاشق لوستر پذیراییI don't know - New!

اینم حالت گریه هنگام بهانه گیرینگران

از تغییرات خیلی بارز این ماه که کاملا مشهوده میتونم به سرپا ایستادنِ بدونِ کمک اشاره کنم وعاشق راه رفتن 

داداشی خیلی روزا کمکت میکنه که زودتر تنهایی راه بریقلب

14بهمن خونه مامان جون بودیم که قشنگ سه چهار قدم بدون کمک برداشتی وخیلی ذوق زده شدیم وول کن نبودیم به هرنحوی مجبورمی کردیمت راه بری وقتی برگشتیم خونه سبحان انواع بازی ها کرد تا شما راه بری وبابا ببینه واز فرداش دیگه قشنگ راه میرفتی عزیزم البته اولاش خیلی زمین می خوری وخودت روبه یک دیوار یا وسیله ای میرسونی باز دوباره بلند میشی وراه میریpeace sign

از20بهمن وقتی می خوای بلندشی دیگه کمک نمی گیری از چیزی وخودت مثل حاج خانوما بلندمیشی از زمینdancing

عاشق آهنگ فرزادفرزین در تیتراژسریال مانکنoh go on

گاهی هم نای نایماچ

جدیدا خیلی سر کابینتا میری وهمه روبهم میریزی بابایی رفت برات این رو خرید چندروزیه فعلا بازی می کنی باهاشونبغل

خیلی خیلی شیطونی همش باید دنبالت باشم خرابکاری نکنی، یه لحظه ازت قافل میشم میبینم کار دست خودت  ومن دادییول

همانند داداشت تواین سن عاشق رفتن به داخل دکوری منتظر

این النگودستت هدیه تولد است که پارسال گرفتیم برای تولد 1سالگیت دیدیم داره کوچیک میشه زودتر دستت کردیمعینک

اینجا فیلم گرفتم خیلی روبادکنک می رقصیدی بابایی ترکوندخیلی واکنشت جالب بودنیشخند

مدل پایین اومدنت از مبل وتختلبخند

به وقت دست زدنتشویق

25بهمن ولنتاین وروز مامانقلب

هوای مثل بهاروروز جمعه ولادت حضرت زهرا در حرم امام رضا(ع)قلب

نقاشی پسرم برای روزمادرقلب

واین آخرین پست قبل تولد یک سالگی فاطمه جون ایشالا پست بعدی با عکسای تولد دخترمونهورا

پسندها (1)

نظرات (0)