سبحان جونسبحان جون، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه سن داره
فاطمه جونفاطمه جون، تا این لحظه: 5 سال و 2 ماه و 9 روز سن داره

سبحان وفاطمه؛گلهای باغ زندگیمون

دیماه 98(10ماهگی دخترخونه)

1398/10/30 18:10
نویسنده : مامان زهرا
147 بازدید
اشتراک گذاری

                                           

عزیز دل مامان به این سرعت مثل برق وباد 10ماهت شد قلبچقدر زمان زود میگذره... داریم روزهای زمستونی رومیگذرونیم چقدر هوا تمیزودوست داشتنیه خیال باطلدیگه زمان لباسهای زمستونی پالتو بارونی کلاهو کاپشن شده.. هوا  خیلی سرده فعلا بخاطر یک عدد خانم فنچول از پیاده رویهای شبانه محرومم، مجبوریم با کالسکه درپاساژها بسنده کنیم تاخانم گلی بزرگتر شه البته که سبحان خوشحاله پیاده روی نمی کنیم.oh go on..

زمانی که دربازی با داداش بین صندلیهاگیرمیوفتی وکمک می خوایگریه

پنج شنبه اول دی مراسم شب چله دختر دایی مامانقلب

هیچ جوره باکلاه وروسری کنارنمیای برای همین لحظه آخری باید سرت کنیم وبیریم بیرون حتی موقع تعویض لباس به شلوارکه می رسم بایدبگیرمت که یافرارمی کنی یاگریهI don't know - New!

کلابااین عروسکه ارتباط برقرارنکردی خندهوهمش درحال جدال برسرموهاشیکلافه

یکی ازدیگرهنرات رفتن وجابه جایی راک هستش البته که کسی درحضورشمانمی تونه روش بشینه چون شمامیری زیرصندلی وخطرناک میشهابرو

جایگاه وی دراکثراوقات؛چون ازمیزمی گرفتی بلند بشی آینه روپایین گذاشتیم واززمانی که نصف آینه پایین روکشف کردی کلا میریاونجا وخودترومیبینیقلب

دیگه نشستن و چهار دست و پا رفتن راضیت نمیکنه همیشه در تلاشی سعی میکنی از درودیوار اویزون بشی و سرپا خودتو نگه داری...نیشخند

وی بعداز تلاش بسیار دیگه موفق به بالارفتن مبل شدهتشویق

همچنین به صدم ثانیه سواربر کامیونچشمک

گاهی اوقات حرکات نمایشی روی کامیوناسترس

حساسیت وتبهرخاصی در بیرون آوردن باتری وسایلمتفکر

دیدار بادوستان مامانی(سبحان والیاس بادوسال تفاوت سنی وفاطمه وآیسان با 6ماه تفاوت)

خداروشکربرعکس دوسال گذشته که برف نداشتیم این ماه دوباربرف عالی اومدnot worthy

جمعه آخرماه رفتیم باغ وخیلی خوش گذشت لبخند

روزا دیگه توتخت خودت می خوابونمتمژه

میری به اپن تکیه میدی ووایمیستی البته دراین عکس هدف نشان دادن شلوارته که من دوختم براتoh go on

پسرمم هنرمنده تزیین میوه توسط سبحان گلمتشویق

برف دوم اولین ماه زمستون وبرف بازی خانوادگیبغل

سبحان گلم خودش راغب شده با بابایی نماز بخونه البته که کلی بازی میکنه بافاطمه در حال نماز که خیلی خوبه همینشم چون فاطمه ازاول تاآخرپیششون وایمیستهماچ

وقتی داداش مهده شماتواتاق پادشاهیعینک

عاااااااااشقتونمقلب

سومین اسباب بازی دخترونه که برات خریدیمقلب

ازاین ماه موقع سوارشدن ماشین خودمم عقب میشینم که عادت کنی به صندلی ماشین  به کریرخیلی عادت داشتی اما بزرگترشدی کمی بدقلقی کردی برای صندلی ماشین کلافهبرای همین من نمی تونم فعلا تنهایی با شماهارانندگی کنم فعلا همه جابااسنپ میرمخنثی

ازوقایع خیلی بداخیراً؛

 گرون شدن دوبرابر و سه برابر شدن یه شبه بنزین.هیپنوتیزم

اغشاشات بعدش و قطع کردن یک هفته اینترنت.چشم

ترور شهیدسردار سلیمانیگریه

 شلیک اشتباهی موشک به هواپیمای مسافربری اکراین و کشته شده همه مسافرهاگریه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)