اسفند 98(ویروس کرونا/قرنطینه)
ماه آخرسال98بادختر1ساله شیطون وپسر 6سال و4ماهه کمی شیطون
هوا کمی گرم وخوب شده وبه خاطر قرنطینه فقط بادایی علی ومامان جون رفتیم باغ تا کمی حال وهوامون عوض بشه
عاشق ماسه بازی البته اگه سبحان بزاره وقتی رودستات میریزه بدت میادوگریه می کنی
باغ گردی با کالسکه چون نمی تونم یه جانگه دارم بغلم دیگه نابرام نمی مونه بهترین گزینه کالسکه
عصرونه با چایی آتیشی ونوبرانه
نوبرانه
2اسفند بالاخره اولین دندونتون تشریف فرما شدن دقیقا روز انتخابات مجلس مشخصه میری نماینده مجلس بشیخخخخخخ(دندان نیش بالا سمت راست)
خداروشکر تب نکردی البته بهانه گیری زیاد میکنی که مشخصا ازعلایم دندوناته
بالاخره آخرین جمعه سال تونستم با کمک مامانجون آش دندونیتوبپزم وجشن دندونیتو بگیریم
طفلی مامانجون خیلی کمک منه ممنون مامان خوبم اگه نه تنهایی اصلا نمی تونم هیچ کاری بکنم
اینم آش دندونی داداش سبحان5سال پیش
خسته کارهای آش دندونی
وقتی با بابا در حال بازی کردن هستن بچه ها وصداشون در نمیاد حتما یه چیز جدید براشون درست کرده
یه جور جدید دکی کردن به سبک فاطمه
عاشق کتاب وکتابخانه البته به زبان اصلی تمایل بیشتری دارد
دست دسی
انفجار کابینت که خیلی رو اعصابمه اما بی خیال میشم دوباره می چینم
حساس وکنجکاوی بیش از سبحان در این سن
روز پدر روتبریک می گم به پدرعزیزم وهمسرمهربانم وپدرهمسرگرامی
متاسفانه امسال به دلیل اوج کرونا نتونستیم حضوری بریم وتلفنی تبریک گفتیم وچند روز بعد یه سر زدیم وتبریک گفتیم
کیک شکلاتی مامان پز عاااااالی بوود
تراس روکلا خالی وسبزه مصنوعی پهن کردیم شده یه باغچه کوچک وبچه ها راضین در روز هواخوبه میرن ویکم سرگرم میشن تواین ایام قرنطینه
جایگاه نشستن جدیدش
27اسفند رفتیم باغ بعد چندروز خونه نشینی
ایشالا تواینروزهای نزدیک بهار بلا ازهمه دور باشه وزودتر این ویروس منحوس نابود شه