سبحان جونسبحان جون، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 29 روز سن داره
فاطمه جونفاطمه جون، تا این لحظه: 5 سال و 2 ماه و 7 روز سن داره

سبحان وفاطمه؛گلهای باغ زندگیمون

خرداد99(یک سال وسه ماه)

1399/3/27 17:11
نویسنده : مامان زهرا
141 بازدید
اشتراک گذاری

فاطمه جونم 15 ماهگیت مبارک دخترخونمونقلب

این ماه دندون سمت راست ازپایین بالا اومده کامل تاالان 6مروارید داری 4تا بالا و2تاپایینمژه

عاشق هندونهچشمک

یکی ازعلایق وی حموم وآب بازی ,با اومدن تابستون روز درمیون یه ساعتی در گیره با آببغل

عیدفطر خونه آقاجون دعوت بودیم نهاروشما توحیاط آب پیدا کردینگران

بعدهم وان آوردن ویه یک ساعتی مشغول بودیاز خود راضی

تولد مامان طیبه هم بود وقبل نهارتولد داشتیمهورا

نی نی دوستم وهمکاربابا فاطمه راحیل برج11به دنیا اومده بودبه خاطر کرونا نشد برم دیدنش تواین ماه رفتم البته شماها پیش مامانجون گذاشتم این بلوزشورت خوشمل وهدیه نقدی که داخل قلب سوپرایزهتشویق

خسته ازآب تنی وخواب بعدظهریقلب

خوشحال به وقت دیدن آبماچ

ماچ

خیلی زود مستقل شدی تقریبا از یک سالگی خودت لیوان آب روبایدبگیری بخوری وحتی غذا روباید خودت بخوری بیشتر می چسبه بهتتشویق

توجه دقیقی به کارهای سبحان داری مثل اسپره زدن بعد ادکلن واسپره می بینی اینجوری  میزنیخنده

پیاده روی شبانه ودیدن ووایستادن کنارفواره های آبpeace sign

برای جلوگیری ازاسراف آب این مدلی میشه دیگه peace sign

عاشق آجروساخت وسازی البته اینا آجرای سبحان هس به دورازچشمشhee hee

کلاسا از اوایل اسفند آنلاین بود وکتابا خردادتموم شد ویه روز باسبحان رفتیم مهد برای تحویل گرفتن وسایل وایشالا به سلامتی پیش به سوی دوره جدیدی از زندگی موفق باشی پسرم همیشهprayingبغلقلب

وقتی صدای کبوتر میاد ازپیشت پنجرشونبغل

بغل

عاشق الوکردن I don't know - New!

توسه روز تعطیلی خردادخاله فاطمه وخانواده به همراه دامادشون برای اولین بار اومدن وچهارشنبه شب ما میزبانشون بودیم خونه وشام رفتیم بیرون لبخند

بیرون آب دیدی وکلی آب بازی کردی وچون کیفم روهمیشه بیرون میریزیآخ لباس هات نبود توکیف ولباسای امیر حسین روتنت کردیم وآوردیمت خونهخنده

                                     بغل

                                     بغل

پنج شنبه نهار همگی خونه دایی علی بعدشم رفتیم باغچشمک

                                      چشمک

اولین تجربه پاپسیکلز خیلی عالی شده بودخوشمزه

سلفی گرفتنهای سبحانممژه

ازسری تجربه هایی که باید انجام بدی انگارخنثی

خودت صندلی رومی کشی بیرون میری روش میشینی گاهی اوقاتم که خیلی صمیمی میشی رومیزتعجب

داداش وبارفیکس زدنش که شماهم حتما باید تجربه کنی انگاراوه

 

وقتی با خودت بازی می کنی ازمبل اینجوری میایی پایینقهقهه

مچ گرفتن وقتی ساکتی ومیام می بینم داری توکیفم کنجکاوی می کنیسوال

جمعه آخرماه رفتیم باغ وکیل آبادوصبحانه وورزش وساعت 9برگشتیم خونه قبل از شلوغ شدن خیلی خوب بود تمیزوخلوتچشمک

ذوتا ازعلایقت که خیلی به بابارفته عاشق عینک وکفش هستیبغل

پیاده روی من باشما وکوه روی باباوسبحانبغل

 

پسندها (1)

نظرات (0)