رویدادهای 15ماهگی گل پسری
سلام پسریم ببخش دیربه دیر وبلاگتو می نویسم خیلی ماشاالله شیطون بلا شدی همش بایدهواتوداشته باشم نزدیک عیدویه عالمه کاردارم واماااااااااااااااااااااااااااااااااااا با پایان 15ماهگی گل پسری وسپری شدن 8روز از16ماهگی شما تولدبهاردخمل دایی بود که خیلیی به شماخوووش گذشت وپسرآقایی بودی اولین عکس شما قبل اومدن مهمونها:
بااومدن مهمونا شمااصلاسمت بهارنمی رفتی وچون دوتادخمل دیگه هم بودن شما احساس مردانگی می کردی وخودت روسرگرم می کردی
اینجا من کلی حرص خوردم آخه شماگل پسری کلاه تولدخودت رواصلا نگذاشتی بذاریم سرت اما برای کلاه تولدبهار گریه می کردی ومی خواستیش
پسرم آقاشده وخانم داییش ازهمه خوراکیهای تولدبهاربراسبحان می دادوسبحان دست پخت خانم داییشوخیلی دوست داررررررررررررررررررررررررررررررررررره
واماااااااااااااااااااااااااااااانوبت به عکس که رسیدشمارفتی گوشه مبل نشستی
وخانم دایی بلندت کردوکناربهارگذاشت شماهم اینطوری نگاهشون می کردی
بگردم پسریم چقدر بامحبته اونقدراون شب بهارروناز کررررررررررررررداینم یه نمونه محبت گل پسرم
بدووووووووووووووووووون شرررررررررررررررررررررررح
واما شیطون بلا بهارخانم:
اینجافکرکنم ازبس که دست بهاری خوشمزه بودسبحان گلی یه دندون کوچولو گرفت وبهارایجوری شد
تولدخوبی بودبه شما گل پسری خیلی خوووووش گذشت ممنون ازدایی جون وخانم دایی
بهارجووووون تولدت مبارک