سبحان جونسبحان جون، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 1 روز سن داره
فاطمه جونفاطمه جون، تا این لحظه: 5 سال و 2 ماه و 10 روز سن داره

سبحان وفاطمه؛گلهای باغ زندگیمون

اردیبهشت 94 وپسرک طلا

1394/2/27 0:35
نویسنده : مامان زهرا
1,746 بازدید
اشتراک گذاری

12اردیبهشت) ولادت حضرت علی(ع) مبارک باد

 

بوسپدر اولین قهرمان یک پسرواولین عشق یک دختراستبوس

پسرم شماتواردیبهشت 18ماهت تمام شدوچون با4روززاختلاف مقارن باروزپدربود یه جشن سه نفری گرفتیم هم به مناسبت روز پدروهم 18ماهگی شماگل پسر

made by Laie

اینم کیک مامان پزباتزیین عدد18:

این کفشها هدیه منوبابایی به مناسبت روزمردکوچک زندگیمون واون ست هدیه شمابه بابا ویه تیشرت هدیه من به همسر عزیزم

بوسخداروهزاران هزار شکربه خاطر داشتن شمادوعشق زندگیمبوس

شمادیگه خودت به راحتی یاد گرفتی شمع هاروفوت کنی بعضی از کارها وصحبتهای شمادر این سن:

گفتن:جی جی, بیار(بهار)اداخت(انداخت)باباککا(بادکنک)بانکاکا(بانک)جیش(البته وقتی کارازکارگذشتهدلخور)

اتاد(افتاد)ددو(دوغ)ایندوانه (هندوانه)الان همینا توذهنم بود پسرک 

کارها:موقع شنیدن اذان میری رومبل ومی شینی تاتمام شدن ساکتی, توماشین مثل آقا ها کنارم میشینی ودستگیره رومیگیری ,موقع دیدن حرم وکلا مساجد که گنبد داره فکر می کنی حرم امام رضاست ودودستت رومی بری بالا سلام میدی قرررررررررررربونت بشم آقا نگه دارتبغل

94/2/16) واماااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااواکسن 18ماهگی:

چهارشنبه واکسن داشتی ومنترسو

اول قطره رودادن .شما شستت خبردارشدو این جوری منو نگاه می کردی الهی قربونت بشم احتمالا داری التمایس می کنی که بی خیال واکسن شم اما پسرم براخودت خوبه ایشاالله زوددردش فراموش میشه

heart broken emoticon

وقتی واکسن دست روزد گریه می کردی و باباتوصدامیزدی (دیدی من که کاری نکردم به بابات پناه بردی عزیزم)

گریه

خداروشکرقدووزنت عالی بود وازبهداشت که اومدیم ساعت11بودتا2خوابیدی ئراه می رفتی وخوب بود اما ا2به بعدبیچارمون کردی دیگه رهاه نمی رفتی وغذانمی خوردی وبمیرم برات فکرکنم خیلی دردداشتی تکونت میدادیم گریه میکردی فقط بغلم وباشیرمی خوابیدیگریه

بعدظهرم بردیمت پارک وکلی خوراکی بابا برات خرید خلاصه بدجورنازت رومی کشیدیم تاجایی که بابایی کلا کلاسهای اون روزشودلش نیومد بره و شماروبرددردر وشما کم کم فراموش کردی وروپاهات وایستادی اما بازم دردداشتی ویکم تب کردی که بااستامهارش کردم

بوسایشاالله همیشه سالم ولبت خندوون باشه پسرمزیبا

 

پسندها (4)

نظرات (4)

مامان هانیه
31 اردیبهشت 94 1:11
سلام سبحان جون ۱۸ ماهگیت مبارک،انشااله همیشه در کنار هم خوش باشید
ماما دیانا
3 خرداد 94 10:02
سلام . وبلاگتون قشنگه . برای کارهای جشن تولد سبحان جون من در خدمتم . می تونم عکساش با تم مورد نظر ست کنم و براتون بفرستم
مامان نوشين و بابا علي
3 خرداد 94 12:39
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟وای چجوری وایسادی عکس گرفتی مواظب کوچولو باش
مامان زهرا
پاسخ
به سختی
مهسا
22 خرداد 94 18:57
عزیییزم...کلی دلم ریش شد با دیدن عکس ها... طفلی کوچولوها.. ما هم تا چند روز دیگه همین ماجراها رو داریم! واکسن و درد و گریه و .. امیدوارم هیچوقت گریه و ناراحتی سبحانتو نبینی مامانیی
مامان زهرا
پاسخ
ممنون عزیزم ایشاالله برانی نی گلت آسون باشه وزیاداذیت نشه