شهریور98؛ 6ماهگی

1398/6/30 16:15

نویسنده : مامان زهرا

213 بازدید

اشتراک گذاری

دخترنازم نیم سالگیت مبارک

خداروشکربابت واکسن این ماهت زیاداذیت نکردی البته یکم تب داشتی از اخلاقیات خوبت اینه که مثل خودم عاشق عکسی دوربین که می بینی میخندی والبته داداشی هم خیلی کمک میکنه توعکس گرفتن ازشما مژه وحس عشق به عکس هم توسبحان پدیدارشده وموقع عکس ازشما اول میگه یه تکی بگیر مامان وبعدهم دوتایی قلب

از6/6غذای کمکی فرنی روبرات شروع کردم که الحمدالله استقبال کردی ماچ

وشروع اولین غذابه دست داداش سبحان ماچ

تواین ماه سینه خیزمیکنی البته روبه عقب برعکس سبحان زیادبه سینه خیز رفتن علاقه نشون نمی دی بیشترغلت میزنی به اطراف تابه چیزی که می خوای برسی تواین ماه شکمتوبالامیبری وحالت چاردست وپامی گیری به خودت تشویق ومیتونی ازحالت نشسته به حالت درازکش تبدیل بشی خنده

وقتی وسط پذیرایی می زارمت وبایدزیرمبل پیدات کنم خنده

عاشق بیرون رفتن هستی که بعدظهرها معمولایه یک ساعتی برنامه پیاده روی داریم البته سبحان سخت مخالف هست وماموندیم این وسط بین دوسلیقه متفاوت که باکلی باج خوراکی وبدوبدووبازی تومسیربا بابا راضی میشه بیاد اوه البته روزایی هم که نشه بریم بیرون شمارومی برم روتراس تا کمی آروم باشی گریه

توروز که روتخت می خوابی کلا باید اطرافت مانع باشه یاپایین بخوابونمت چون بیدارمیشی غلت میزنی وبرای اولین بار یه روز شیرخوردی ووسط تخت بودی من تابلندشدم ورفتم بیرون در عرض چند صدم ثانیه ازتخت افتادی وخیلی گریه کردی

ازآب خوشت میادامابه حمام علاقه نداری مخصوصابه وان که توش آب جمع میشه سوال هروقت می برمت نگاه به آب تووان میکنی وگریه می کنی امامثل سبحان حساس به آب روی چشمت وسر نیستی فقط از آب زیادفکرکنم می ترسی نگران لباسم که اصلا نباید داخل حمام تنت کنن به همین دلیل بعدحمام بایدحوله پیچ ولای پتوبیای بیرون از خود راضی