مرداد98؛ پنج ماهگی
5ماهگیت مبــــــارک باشه عسلــــــم
عاشق موی سر درهمه حال دستت بیاد ول کن نیستی (پشت صحنه عکسای آتلیه مامان)
طفلی سبحان کلی تحمل کرد واینم ازفرارش درپایان کار
عاشق این چادرنمازمی کلا موقع خوندن نمازساکت ونگاه میکنی بادقت
اینقدر ماشالله تیز هستی که وقتی میزارمت زمین بلافاصله تو صدم ثانیه برمیگردی روشکم ، هرچی برت میگردونم اما باز اصرار داری به شکم دراز بکشی و خیلی زودم خسته میشی نق میزنی ...کلا سینه خیزت به عقبه میری وغلت زیاد میزنی خطری شدی گل دختر
خوابیده دوست نداری یادمرو یانشسته به این شکل
عاشق بازی هستی مخصوصا وقتی می خوایم بریم بیرون موقع آماده شدن گریه میکنی اینجوری ساکت میشی
به اسباب بازیهات توجه میکنی و همرو میبری سمت دهنت ، درواقع هرچیزی که دورو برت باشه میکنی تو حلقت دیگه از اینجا به بعد خیلی باید مراقبت باشیم چون حسابی خطرناک شدی هرچیزی اطرافت باشه میکنی تو دهنت ...
قبل از اومدن شما داداشی اصلا تمایلی به عکس وفیلم نداشت اما الان تقریبا توهمه عکسا باید باشه وکلا پای ثابته عکسه تازه مدل هم پیشنهادمیده
قطره آهن رو واست شروع کردم و روزی 15 قطره به دستور و تجویز دکتر بهت میدم...
زیاد تورورؤکت نمی شینی همون زمانی هم که داخلشی در حال آباد کردن گلدونایی اگه مانع باشه سرراهت واویلاااااست
یه بار سبحان داشت صحبت میکرد باشما تامن کاراموانجام بدم دیدم دوتاتون ساکتین اومدم بااین صحنه مواجه شدم
خداروشکردوتاتون توصندلی هاتون میشینین البته شما شباکه تاریکه کمی ناآرومی میکنی که بیارمت جلو امادر کل ازاین بابت راضیم ازتون
یه بعدظهر مردادی پارک ملت
کلا همه چیزو بادهن می خواد تست کنه
عاشق این پرده هستی وزمانی که کاردارم بارورؤک میزارمت کنارش
موندم بین مدلهای شینیون برای مهمونی بااین قدر مو
کلا برای خواب باید روی پا باآهنگ لالایی باشه اما تخت داداشی هم که تاپ می خوره وقراره یه چندماه دیگه هم مال خودت بشه روهم دوست داری برعکس داداشی که فقط باشیر خوردن می خوابید
یه دوشنبه تابستونی ومیزبان مهمونای گلم بهارجون وساراجون البته که سبحان همچنان نسبت به نزدیک شدن بهار به فاطمه حساسه وواکنش نشون میده وبهارهم غافل بشیم جای فاطمه
وقتی کامل خوابتو کرده باشی وبلندشی تا چند دقیقه ای ساکتی واین نگران کننده است چون غلت میزنی یا عقب سینه خیز میری ومیرسی لبه تخت که جدیدادورتادورتخت روبالشت میزارم
برعکس سبحان عشق بیرون رفتنی مثل خودم بعدظهرها میریم یاپیاده روی یاپاساژگردی روزایی هم که نشه یا بایدببرمت توحیاط یا تراس
خیلی که میشینی آخرش اینجوری میشی
دوست داری همش باهات بازی کنیم، توجهت به اطراف و کسایی که دوروبرت میان زیاده و میخوای بغلت کنن
ازاین ماه به سبحان اجازه دادیم که بغلت کنه دوسه قدمی راهت ببره البته جلوی چشم خودمون
15 مرداد کوهسنگی؛کوه رفتن وشام خوردن با شمادوفسقلیا
لثه هات خیلی اذیتت میکنن، نصف غرهای روزانه ت بخاطر همین موضوعه... دستامو میگیری میزاری تو دهنت و محکم با لثه هات فشار میدی، آب دهنت اویزونه و میشه گفت همیشه دستت تو دهنته و درحال فشارو گاز گرفتن انگشتات هستی ...
24مرداد فرهنگسرای خاتون بادوستان یه روز مادر دختری
خوش خنده من نسبت به مردها عکس العمل نشون میدی واسشون قهقه میزنی میخندی ، مخصوصا بابایی وسبحان و باباجون...به بابا زل میزنی نگاش میکنی به محض اینکه نگات میکنه دستاتو باز میکنی میخندی تا بغلت کنه
پیکاسو فعال ما که همچنان عاشق ریزکردن کاغذ ,جنگ بازی,فوتبال,دویدن,پریدن روی مبل و..
13مرداد تولدم وسوپرایز همسری وگل پسری ممنون عزیزانم
27 مرداد سالگرد ازدواجمونباحضور دوتا گل مون که البته فاطمه مثل همیشه بادیدن دوربین میخنده عاااااشقتموسبحان تازه از خواب بلندشده وبد اخلاق نیومدبرای عکس تکی البته بیشتر ناراحتیشم برای اینکه برای چیدن میز بیدارش نکردم به گفته خودش می خواست باباشو سوپرایز کنه
28مرداد یه گردش کوتاه به صرف چایی آتیشی طرقبه