سبحان جونسبحان جون، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 22 روز سن داره
فاطمه جونفاطمه جون، تا این لحظه: 5 سال و 2 ماه سن داره

سبحان وفاطمه؛گلهای باغ زندگیمون

آبان98(8ماهگی دخترخونه ؛6ساگی پسرخونه)

1398/8/30 23:59
نویسنده : مامان زهرا
208 بازدید
اشتراک گذاری

              6سالگیت مبارک پسرعزیزم ایشالا درتمامی مراحل پیش رو درآینده سلامت وموفق باشی قلب                          

                                 

امسال 9آبان ماه صفرتموم شد و16آبان پنجشنبه شب می افتاد وشب تاج گذاری امام زمان (عج)دیگه برنامه ریزی کرده بودیم تولدت روبگیریم روزخودش که متاسفانه 10ام شما مریض شدی وآنفولانزا گرفتی وکلا یه هفته درگیربودیم ناراحتچون شماخدانکنه مریض شی نه غذا ونه بازی فقط بهانه گیرمیشی ومی خوابی هفته بعدم باتولد حدیث وحلماکه البته اوناهم باتاخیر گرفتن همراه شدونگرفتم کلاحسش رفت برای تولد منتظراماشماول کن نبودی چون کادو وتم تولدت رواز قبل آماده کرده بودیم فقط تولد می خواستی که نهایتا در روزآخرآبان30ام گرفتیم فقط مامان وبچه هابودن که خیلی خوش گذشت الحمدالله به همههورا

میز شام :سوپ؛باقالا ؛فینگرالویه؛ساندویچ  ناگت؛دسرپاناکوتا؛ژله مژه

کادوامسال من وبابایی وآبجی روتختی ترانسفورمر شخصیت مورد علاقه شما بود واینم نمای کلی اتاق شما وآبجی بعد ازتفکیک تختقلب

8 ماهگیت مبارک دخترعزیزمقلب

تواین عکساداداشی نبودکه بخندونت کلا همکاری نکردی خاک گلدون اون دختربیچاره روهم ریختیابرو

خیلی کنجکاوترازسبحانی وکلا بایددرهمه احوالات مراقبت باشیممنتظر

وقتی باید درگیرت کنم که سمت بازی داداش نریمتفکر

وقتی بااجبارمی خوابونمت که شارژ باشی اینطوریه قیافتونعصبانی

کلا هرچی روزمین باشه میبیری دهنتابرو

روزا توکالسکه وصندلی ماشین راحت میشینی اما شبا جدیدا نه توکالسکه نه صندلی ماشین نمی شینی وبایدبغل باشی یه مدتی به خاطرشما منم عقب میشستم اما همونطورهم راضی نبودی وباید بغلت می کردمگریه

میونه با تعویض لباس نداری وقتی ازتنت درمیارم خوشحالی امامی خوام لباس تنت کنم کلا گریه می کنی وهمکاری نمی کنیگریه

عاشق اتاقتونی بعضی اوقات باداداشی یک ساعتی تو اتاقتون آرومینقلب

ازسری کنجکاوی ها کنکاش درسطل بازیافت اتاقمنتظر

عاشق توپقلب

عاشق رفتن زیرمیز ازاول ماه دستت روازوسایل می گیری ووایمیستی اوایل یک دفعه ول میکردی وباسرمی خوردی زمین الان بهتر شدی وکمی دستت روول میکنم می تونی تعادلت روحفظ کنی  وایستیتشویق

این میزمون لق بود میزاشتمت روش خودتروتکون می دادی که صداکنهقهقهه

کلا نصف کارات گیردادن به این میزه که آینشوپایین گذاشتم که خطرش کم شهگریه

اینم میزجلومبلی به دلیل حساسیت زیادت بهش جمع کردیم چون داداش هم اندازه شمابود سرش بهش خوردوخونی شدگریه

حساس ترین نقطه خونه ازدیدشما که پرازسیمهکلافه

عشق موبایل ولب تابیکلافه

عاشق پیام بازرگانی وآهنگ های شبکه پویانیشخند

فعلا برای خواب روی پافقط بایدآهنگ لالایی روبزارم موبایلم دستت باشه تابخوابیمتفکر

ازسری دلبریات برای باباخنده

موقع غذادادن بایذحتمایاوسیله ای جلوت باشه یاخودت هم مشغول به خوردن باشی تامن بتونم غذابهت بدماوه

وقتی بابا بهت غدا میدهنگرانکلا آزادی برای همه چیزاوه

عاشق روسری های منی دخملیمژه

آتلیه به اسم داداشی باعکس خانمیقلب

تولد حدیث جون وحلماجون دخمل عموهاتشویقهورا

بررسی غذا تارسیدن اهالی خونهخنده

                               تاپست بعدی بااااااایبای بایبای بایبای بای

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)