کلاس اولیِ من
16 شهریور؛باورم نمیشه سبحان کوچولوی وبلاگ ما اونقدری بزرگ شده که امسال داره میره کلاس اول... وقتی روپوش مدرسه رو تنش کردم یه حس خوشحالی تمام وجودمو فرا گرفت به وضوح میدیدم که پسرم دیگه قد کشیده و کم کم داره بزرگ میشه. درواقع وارد یه مرحله جدیدی از زندگیش شد که بعدها همین روزها بهترین خاطرات دوران مدرسش میشه... هرسال روز اول مدرسه واسه من یه خاطره خوبی بجا گذاشته امیدوارم سبحان هم همین حسو داشته باشه و تو ذهنش نقش ببنده..
13شهریور:
محیط جدید بود و سبحان هم یکم نگران ازاینکه تنهاش بزاریم. بعد از اجرای مراسم صبحگاهی اسم بچه ها رو خوندن و هرکی وارد کلاس خودش شد. اسم معلمشون خانم علیزاده که خیلی خوش برخورد و مهربون بود.
تزینات داخل کلاسشون وجذابیتش برای پسرا
یه نیم ساعتی بچه ها داخل کلاس بودن با وجود این ویروس منحوس یه جشن کوچولوبابرنامه هایی نظیر معرفی مربی بهداشت ومدیرومعاون و...وآموزشهای مراقبت بهداشت در برابرویروس و...سر صف اجرا وداخل کلاس آشنایی بامحیط کلاس وجای مشخص هربچه ودادن هدیه بچه وعکس یادگاری از روز اول وجشن شکوفه های حسینی (به دلیل مقارن بودن جشن درمحرم)جشن دردوروزبود هرروزبا15 نفراز بچه ها وصندلی ها بافاصله ویکی درمیون خالی وخوبی مدرسشون اینکه کلا هر بچه یه صندلی مخصوص به خودش رو داره تا آخر سال که امسال بااین کرونا اسامی وعکساشون روزده بودن روش که کسی اشتباه نشینه واینکه بعضی ازوسایل مثل تخته وکتاب ریاضی وچوب خطاشون داخل جامیزونیازی نیست باخودشون ببرن وبیارن
معرفی مدیرمدرسه ومعاونین ووظایفشون به بچه ها
همچنین نشون دادن سرویس بهداشتی وآبخوری که فعلا تعطیله وبوفه و...مدرسه
16شهریور: بهمراه سبحان راهی مدرسه شدیم، اینبار روحیه سبحان نسبت ب روزجشن خیلی بهتربود چون با دوستاش اشنا شده بود وخیلی راحت رفت داخل کلاس به خاطر کروناصف نداشتن . منم خوشحال از اینکه پسرم با روحیه خوب مدرسه و دوستاشو قبول کرده...
باوجود کرونا همه وسایل تحریروکیف و. روازدی جی کالا اینترنتی سفارش دادیم
فعلاکلاس اولی ها به دلیل مهم بودن پایه روز درمیون میرن وروزهای درخانه آموزش آنلاین وتکراروتکلیف دارن,به امید موفقیت همه بچه های سرزیمینم