سبحان جونسبحان جون، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 24 روز سن داره
فاطمه جونفاطمه جون، تا این لحظه: 5 سال و 2 ماه و 2 روز سن داره

سبحان وفاطمه؛گلهای باغ زندگیمون

مهر99

1399/7/30 10:19
نویسنده : مامان زهرا
247 بازدید
اشتراک گذاری

                                         بغل هوراهوراهورابغل

   مهر99:پادشاه فصلهارسیدودراولین ماهش تولدهمسری روداریم  (10مهر)بغل

قلب

ترکوندن بادکنک با فندک هماناوبازی با فندک وبادکنک هماناقهقهه

دراین ماه اولین دندانهای کلاس اولی مون افتاد البته یه چندروزی می گفتی درد میکنه یه روز داشتی بازی می کردی که ضربه خورد به دندونت وخون اومد نگاه کردم دیدم دندونهای دایمی پشت دوتا دندون جلوی پایین دراومده ودندونای شیریت لقه که یکیش افتاد بردمت دندون پزشکی گفت خودش میفته واین دوتاجدیدمیادخودش جلومژهماچ

درحال ورزش مس گری برای آب کردن چربی پهلو وکمرخنده

زیاد اهل حرف زدن نیستی بابا ماما دادا وآب وبده کلمات واضح این ماهت هستن اما وقایع رو بااشاره وزبون خودت قشنگ برام توضیح میدی که عاشق این توضیحاتتممژه

دراثرکمبودجا رفته اینجا وازاین داخل شیرجه میره داخل تختشhee hee

یکی از بازی های موردعلاقه دوتاشون تواین سن اسب بادی وتوپ بادیpeace sign

عاشق نوشتن واینکه وقتی باسبحان درس کارمی کنم وبخش کردن کلمه فاطمه هم کلمه آبَه روهی بخش میکنه که فیلم گرفتممژه

کلا عاشق وسایل سبحان واین دوزم که به فنا داده بس که دوتادوتا به زورجامیده توخونه هاشزبان

جشن آب گل پسری فعلا از 15شهریورتا الان بارعایت همه پروتوکل ها روزدرمیون میرنهورا

موقع آشپزی کلاآویزونمی واینجامیزارمت وکارمومی کنمنگران

دایی قراربودبیاددنبالمون بریم باغ درحیاط منتظربودیم وشما دنبال روکارای سبحانshame on you

سبحان توماسه ها گودال درست می کردبه عنوان تله وشما رو میبرد که پات بیلفته داخلش و...خنثی

اماشما خوشحال ازاینکه داداشی باهات بازی می  کنهماچ

دایی جون وفرقون راه بردن شمادوتابغل

دست ورزی ونوشتن صداها روی نمک وآرد که به شما نمک دادم به فاطمه آردبغل

کلاسهای آنلاین وبرگزاریش درخونهdancing

درزمانی که داداشی کلاس آنلاین داره باید یه جوری درگیر باشی که سمتش نری این کارتقریبا 1ساعتی درگیرت می کنهلبخند

وقتی میگم ژست بگیربغل

وقتی می گم هیس داداش خوابهبغل

ماشاالله هرجای غیرممکنی رومیریهیپنوتیزم

تواین ماه یکی ازهمسایه های مامانجون که قبلا زیادرفت وآمد داشتیم ازدنیا رفت خدارحمتشون کنه بااین کرونا نشدبرم مراسمشون امااین حلواروبه نیتشون درست کردم وایشالابه روحشون برسه خانمم محمودیnot worthy

آماده یه سری بره خونه دایی peace sign

حوله تن پوش کاردست مامانجون که تموم شده وآماده دختری بره حمام باهاشچشمک

ازنمونه برج سازی های گل پسرم مهندسمبغل

پنج شنبه بابا مرخصی گرفت ساعت9 رفتیم باغ وحش که خلوت بودوفقط مابودیم وحیوانات افسردهنگران

عاشق کتاب ونقاشیبغل

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)