مرداد94(قسمت2)
14مرداد)تولدمن بود بابایی هم حسابی زحمت کشیده بود این ماه رومن خیلی دوست دارم علاوه برتولدم مهمترین اتفاق زندگیم که سالگرد ازدواجمون بودهم هست اینم کادویه بابایی وسبحان ویه جشن موچولوی سه نفری:
پسرم ازچیه شیرینی تعجب کردی؟؟؟؟انیشتین مامان هرچی روبادقت نگاه میکنه
15 مرداد باخانواده بابایی رفتیم پارک ملت خوش گذشت اما چون جیغ وفریادزیادبود شماازبغل باباپایین نمیومدی
شام روتوپارک خوردیم وشمارفتی بابابابه راه رفتن که بااین برگشتی:
بعدازشام عموعلی سبحان جون وخاله بابابه ماملحق شدن اینم شماوحدیث:
بابابارفتی چندتابازی سوارشدی منم که دیگه ترس نداشتم و4تا وسیله هیجانی سوار شدیم وشدساعت 2شب وشما چون پارک ساکت شد دیگه خوشحال بودی
27 مردادماه)سالگردازدواج من وبابایی بود
چون مامان بابامریض بودوبیمارستان بودن وماهرروزشماروپیش مامان جون میزاشتیم ومیرفتیم باکمی تاخیربرگزارکردم که الحمدالله خوب بودوبهمون خوش گذشت این جشن سه نفری
این کیکی که پختیدم
اینم هدیه پدربه من
کم کم شماداری دوساله می شی عشقم خیلی بلا شدی هرچی می گیم به طورکم وزیادشما تکرارمی کنی اما ازکنترلمون خارج شدی حرف حرف خودته وبیشترهم دوست داری بری رومبل وبپری پایین خلاصه داستان داریم باشماگل پسری:
رفتن پشت مبلاواومدن بیرون که یک عادته برات تازه ماهرچی روپیدانمی کنیم این پشت مخفیه
وقتی هم میگیم بیابیرون این کارومی کنی وبه حساب خودت حواس ماروپرت لامپهامی کنی:
ازساعت 10تا 12تقریبا هرروز بایدببرمت یه دوری باهم بزنیم اگرنه پدرمودرمیاری
خدانکنه دست من وباباموبایل ببینی دوستم نداری اماول کن نیستی به زورمیگیری به من می گی تاپ تاپ عباسی(فیلمی که ازت ازتوپارک گرفتم هزاران باردیدی اما برای اینکه موبایلموبگیری)به باباهم میگی میومیو(یه فیلم پیشی باباتومبایلش داره که داره یه نی نی خارجی رو نوازش میکنه)البته اینجاداری شکرستان رومی بینی
کارباموبایل:
کلا بانشستن روی زمین غریبه ایهرچی می خوای بخوری بایددرحالت ایستادن وراه رفتن باشه
شهربازی فروشگاه پرسون وصال:
سبدپرازخاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااالی